English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (850 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
carriage control tape U نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
pitman U عضو گروه کمکی
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colours U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
division U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
divisions U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
drivers U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
driver U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
raptatorial U لازم برای شکار
raptatory U لازم برای شکار
hydration water U اب لازم برای ابش
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight U نیروی لازم برای کشیدن زه
mantling U مواد لازم برای پوشش
climate for growth U شرایط لازم برای رشد
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
tc U اجاره دربست برای مدت معین
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
products U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
light is necessary to life U روشنایی برای زندگی لازم است
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
product U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
cultivation U جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
To make the necessary arrangements. U ترتیبات لازم را دادن
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
publish U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
publishes U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
published U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
eisa U گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
allot U معین کردن سهم دادن
allots U معین کردن سهم دادن
allotted U معین کردن سهم دادن
allotting U معین کردن سهم دادن
biases U ولتاژ معین قرار دادن
bias U ولتاژ معین قرار دادن
storage U فضای لازم برای ذخیره سازی داده
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
compact U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
compacted U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
compacting U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
compacts U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
ineligibly U بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
range U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranged U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
limen U کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compacts U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacting U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
compact U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacted U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
draught board U تخته شطرنجی برای بازی چکرز
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
executing U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
executes U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprints U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
executed U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
execute U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprint U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
kickboard U تخته شنای 07 سانتیمتری برای کمک به نواموز
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
macronutrient U ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
warm-ups U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
multimedia U CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
fulham U طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
stringer U قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
tailboard U تخته عقب گاری وکامیون برای تخلیه بار
stringers U قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
mutatis mutandis U عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com